سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فضیلت عمر ابن خطاب !!!

 بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

با توجه روایات فراوانی که در باب فضیلت عمر ابن خطاب رضی الله عنه وارد شده است چرا شما شیعیان به آن بزرگوار احترام نمیگذارید ؟ آیا این خلاف سنت رسول خدا در احترام به مومنین نیست ؟؟

جواب

{ از تمامی دوستانی که طالب حق و حقیقت هستند خواهشمندیم که کمی حوصله به خرج داده و جواب این شبهه را با دقت فراوان بخوانند تا در یابند که بحث فضیلت عمر از کجا شروع شده و در تحت چه برنامه ای اهل تسنن این بحث را براه انداخته اند . لازم بذکر است که تمامی روایاتی که از اهل تسنن نقل کردیم مستند است و شما در پایان جواب می توانید به مدرک روایات مراجعه بفرمائید }  

مقدمه : بعد از رحلت پیغمبر اکرم میان امت اسلام اختلاف شد که بطور کلی دو دسته بزرگ بودند. عده ای سعی در اجراء شدن وصایای پیغمبر داشتند که سفارشات متعدد پیغمبر پشتیبان قوی این جریان بود و عده ای سعی در اجراء شدن خلافت خلقاء داشتند که از هیچ پشتیبان مشروعی برخوردار نبودند لذا این عده با طرح و برنامه ریزی خاص خود سعی در مشروعیت دادن افعال خود شدند . این گروه برای مشروعیت بخشیدن به اهداف شوم خود برنامه های خود را قالب سه طرح اجراء کردند که مورد بحث ما طرح سوم است که مفصل در مورد آن بحث میکنیم

طرح اول : جداسازی قرآن کریم از توضیحات پیغمبر >>> در صدر اسلام قرآن را با بیانات پیغمبر برای مردم میخواندند اما عده ای چون بیانات پیغمبر را منافی با مقاصد شوم خود دیدند بیانات آنحضرت را از میان بردند . لازم بذکر است نوشتن قران بدون توضییحات پیغمبر از زمان ابوبکر شروع شده و در زمان خلافت عمر به پایان رسید .

طرح دوم : نابود کردن احادیث پیغمبر >>> چون نقل سنت پیغمبر با اهداف آنها در تضاد بود لذا سعی کردند که سنت پیغمبر را از بین ببرند . اهل تسنن روایتی از عایشه نقل میکنند که ابوبکر در یک شب 500 روایت از پیغمبر را به آتش کشید .

اگر شما به مسند احمد ابن حنبل نگاه بفرمائیید در میابید که نقل روایات از حضرت رسول توسط همسران آنحضرت تفاوت فاحشی دارد . از عایشه 2270 حدیث نقل کرده و از میمونه 62 حدیث و از حفصه 44 حدیث و از ام حبیبه 27 حدیث و از صفیه 9 حدیث و از زینب 4 حدیث نقل کرده در حالیکه پیغمبر هر شبی را در خانه یکی از زوجات بود . احمد ابن حنبل هم با نقل روایت زیاد از عایشه در راستای از بین بردن سنت حقیقی پیغمبر و جایگزین کردن کردن سنت های دروغین گامی در این امر خطیر بر داشته است .

طرح سوم : تنزّل دادن مقام رسول خدا و بالا بردن مقام خلفای سه گانه >>> این بخش در دو قسمت به اجراء در آمد . قسمت اول : تنزل دادن مقام رسول خدا از مقام پیغمبری به مقام یک انسان عادی . قسمت دوم : بالا بردن مقام خلفای سه گانه خصوصا خلیفه دوم تا حد مقام پیغمبری و گاه بالاتر از آن

توضییح قسمت اول : قرآن مجید درباره پیغمبر اکرم میفرماید : و ما ینطق عن الهوی .... الا وحی یوحی یعنی پیغمبر اکرم از روی هوا و هوس سخن نمیگوید بلکه هر چه هست وحی الهی است . او که سخنش از سر هوا و هوس نیست یقینا افعالش نیز از سر هوا و هوس نیست . اما اهل تسنن روایاتی را نقل کردند که با این آیه در تضاد است و صد البته که تمام این روایات برای تنزّل دادن مقام پیغمبر است

روایت اول : اهل تسنن از جاعل بزرگ حدیث یعنی ابوهریره نقل میکنند که گفته است : روزی رسول خدا چنین میگفت : خداوندا ! محمد تنها یک انسان است ، آن سان که دیگر انسانها خشم می آورند او خشم می آورد پس هر گاه مومن را آزار رساندم یا ناروا گفتم یا تازیانه زدم آن را برای او کفاره قرار بده !!! ....... همچنانکه در این حدیث جعلی میبینید ( نعوذ بالله >>> ) پیغمبر اکرم خود را انسان عادی و تابع هوا و هوس معرفی میکند و آنوقت از خدا میخواهد که اگر یک وقت اسیر غضب شد و به کسی آزار رساند خداوند آزار به آنفرد را کفاره گناهان او قرار دهد .

روایت دوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه پیغمبر غسل واجب بر گردن او بود ولی فراموش کرده و همانطور به مسجد آمد که موقع نماز یادش آمد و به مردم اعلان کرد که من غسل واجبم را انجام نداده ام پس منتظر بمانید . مردم منتظر ماندند تا پیغمبر غسل خود را انجام دادند و به مسجد بر گشتند و آنگاه نماز خواندند.... همچنانکه میبینید این حدیث عصمت پیغمبر را زیر سوال برده و آن بزرگوار را از یک انسان عادی نیز بی توجه تر معرفی کرده است .

روایت سوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند که در آن صراحتا یکی از کارهای حرام به پیغمبر نسبت داده شده است . بعدها علمای اهل تسنن بمانند شافعی و نووی در صدد توجیه فعل پیغمبر بر آمدند . ما از  عذرا بالحیاء مضمون این روایت را نقل نمیکنیم .

ملاحظه : سلمان رشدی که نویسنده کتاب آیات شیطانی است میگوید : من مطالبی را که در کتاب خود نوشتم در کتابهای حدیثی مسلمانان پیدا کردم که مراد همین دسته احادیثی استکه اهل تسنن نقل کردند .

توضییح قسمت دوم : اهل تسنن با نقل روایاتی مقام خلفاء خصوصا خلیفه دوم را تا جائی بالا برده اند که پیغمبر اکرم را نیز بدان مقام راهی نیست !!! ما در اینجا به سه نمونه از این روایات اشاره میکنیم

روایت اول : سلسله روایاتی وجود دارد که موافقات عمر نام گرفته است . این روایات میگوید : خداوند بعضی از آیات الهی را طبق نظر عمر و بر خلاف نظر رسول خدا نازل کرده است ! مثلا اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه : کسی از دنیا رفته بود و پیغمبر خواست بر او نماز بخواند ولی عمر ابن خطاب به پیغمبر اعتراض کرده و گفت : این فرد از منافقین است چرا بر او نماز میخوانی ؟؟ پیغمبر به گفته او اعتناء نکرده و نماز خواند . آنگاه خداوند این آیه را نازل کرده : از این پس هرگز بر کسی که از آنان بمیرد نماز مخوان و در کنار قبرشان مایست . یعنی آیه طبق نظر عمر نازل شده است !!

همچنانکه ملاحظه می فرمائید : این روایت عمر ابن خطاب را آگاه تر از رسول الله بر امورات عالم معرفی میکند . ما نمی دانیم با توجه به اینکه عمر ابن خطاب اینقدر بر امورات عالم تسلط داشت چرا خداوند او را پیغمبر قرار نداد ؟!!

روایت دوم : سلسله روایات وجود دارد که عمر ابن خطاب را محدث معرفی میکنند . محدث یعنی کسی که سخن وحی میشنود . مثلا از عایشه نقل میکنند که پیغمبر اکرم فرمودند : در امتهای پیشین کسانی مورد خطاب وحی بوده اند . اگر در میان امت من یکی از اینگونه کسان باشد عمر ابن خطاب از آنان است !! برای دیدن مدرک حدیث اینجا را کلیک کنید

ملاحظه : بارها اهل تسنن از زبان عمر ابن خطاب نقل کردند که : لولا علیّ لهلک العمر یعنی اگر نبود علی علیه السلام هر آینه عمر هلاک میشد یا اینکه خود اهل تسنن نقل کردند که وقتی فردی بنزد عمر ابن خطاب آمد و از او در مورد آیه والذاریات زروا سوال کرد . خلیفه بجای جواب ، آن مرد را به باد کتک گرفت . آیا نقل اینطور احادیثی با محدث بودن جناب عمر ابن خطاب در تضاد نیست ؟؟

« البته بعد ها علمای اهل تسنن دست به هزار توجیه نا بجا زده و گفته اند : فرد سوال کننده یهودی بود و میخواست با سوالش خلیفه را به چالش بکشاند و بعد خلیفه و به تبع آن تمام مسلمین را جاهل معرفی کند . به  همین خاطر خلیفه دستور داد او را کتک زدند و  او را به شهری دیگر تبعید کردند و ممنوع الملاقات شد . .... به علمای اهل تسنن می گوئیم : چرا دست به توجیهات بی پایه و اساس می زنید .  در تمام دنیا مرسوم است که حتی اگر فردی به نیت به چالش کشاندن سوال کند طرف مقابل جواب می دهد و این امر فرد سائل را سر شکسته تر می کند . شما در مناظرات می بینید فردی که بعنوان خصم قرار می گیرد با سوالات خود قصد دارد که طرف مقابل را به چالش بکشاند اما هیچکس آن را محکوم نمی کند و همه انتظار آن دارند که طرف مقابل او نیز با دلیل جواب بدهد . اگر ما این فعل خلیفه را به نزد عقلای عالم ببریم آیا آنها می پذیرند که چون آن فرد یهودی نیت بدی داشت پس باید به باد کتک گرفته می شد ؟ آیا بهتر نبود خلیفه ای که به ادعای شما با منبع وحی در ارتباط بود جواب آن یهودی را مستدل میداد  تا او را سر خورده روانه کاشانه خود کند که بلکه او در دیدگاه خود نسبت به دین مبین اسلام تجدید نظر کند و به اسلام روی آورد ؟ »

روایت سوم : سلسله روایاتی وجود دارد که بدعت های عمر را مطرح میکند که در بعضی از این روایات عمر ابن خطاب صراحتا از فعل خود تعبیر به بدعت میکند . مثلا روایتی استکه میگوید : عمر ابن خطاب شبی از شبهای مبارک ماه رمضان به مسجد آمد و دید مردم بصورت فرادی نماز تراویح میخوانند . از این وضع خوشش نیامد لذا دستور داد که ابیّ ابن کعب جلو بایستد و پیش نماز شود و بقیه به او اقتداء کنند . فردا شب که آمد دید همه نماز تراویح را به جماعت میخوانند . گفت : این چه خوش بدعتی است !!

خلاصه : دوستان ؛ خود قضاوت کنید که

آیا نقل روایات جعلی که مقام عمر را از مقام پیغمبر بالاتر دانسته است می تواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟

آیا نقل روایات جعلی توسط عایشه که عمر را مرتبط با منبع وحی معرفی کرده و در عین حال با روایات فراوانی که خود اهل تسنن نقل کردند در تضاد است ، می تواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟

آیا بدعت گذاری که یکی از سنتهای عمر این خطاب بوده و در عین حال یکی از بزرگترین گناهان در اسلام به شمار می رود میتواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟

آیا اینها فضیلت است ؟

 

مآخذ

آدرس روایتی که عایشه میگوید : پدرم ابوبکر500 حدیث از رسول خدا را آتش زد

1_ تذکرة الحفاظ ، للذهبی ، الطبقه الاولی من الکتاب ابوبکر الصدیق ج1 ص 5

آدرس روایتی که ابوهریره مقام پیغمبر را به حد انسان عادی و تابع هوا و هوس پائیین آورد

1 _ صحیح مسلم کتاب 45 ، البر و الصله و الادب باب 25 ، من لعنه النبی صلی الله علیه و سلم او سبّه و دعا علیه ج4 ص2008شماره مسلسل 2601 طبع دار احیاء التراث بیروت

2_ صحیح بخاری ، کتاب الدعوات ، باب قول النبی صلی الله علیه و سلم من آذیته فاجعله له زکاة و رحمه ج8 ص435 طبع دار القلم ، بیروت

آدرس روایتی که میگوید پیغمبر اکرم غسل واجب خود را فراموش کرده بود

1_ سنن ابی داوود کتاب الطهارة باب 94 فی الجنب یصلی بالقوم و هو ناس ، ج1 ص 110

2 _ صحیح البخاری کتاب الاذان باب اذا قام الامام مکانکم حتی رجع انتظروه ج1 ص 316

آدرس روایتی که انجام فعل حرام را به ساحت مقدس پیغمبر نسبت داده اند

1_ صحیح مسلم کتاب الطهارة 2 ، باب 22 ، المسح علی الخفین ح 73 ج1 ص 228

2_ صحیح بخاری کتاب الوضوء باب ..... قائما و قاعدا ج1 ص 166

3_ سنن ابی داوود کتاب الطهارة ، باب 12 ، .... قائما ج1 ، ص53

آدرس روایتی که میگوید خداوند آیات را طبق نظر عمر نازل کرده است

1_ صحیح مسلم کتاب 44 ، فضائل الصحابه ، باب 2 ، فضائل عمر ، ج 4 ص 865 شماره 2400

2_ صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره برائت ج6 ، ص 408 _ 410 { بخاری در مجموع سه روایت به مضمون حدیثی که گفتیم اشاره میکند }

آدرس روایتی که عمر را مرتبط با منبع وحی معرفی میکند

1_ صحیح مسلم کتاب 44 فضائل الصحابه ، باب 2 من فضائل عمر ، ج4 ، ص 1864 شماره مسلسل 2398

2_ صحیح بخاری ، کتاب فضائل اصحاب النبی ، باب 36 ، مناقب عمر ابن خطاب ، ج5 ، ص73

آدرس روایتی که در آن عمر از افعال خود تعبیر به بدعت میکند

1_ صحیح بخاری ، کتاب صلای التراویح ، باب فضل من قام رمضن ج3 ، ص 100

2_ صحیح مسلم ، کتاب 6 ، صلاة مسافرین وقصرها باب 25 ، الترغیب فی قیام رمضان و هو التراویح ج1 ، ص 523 _ 525


اشکال بر عقیده به شفاعت

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 اشکال

آیا شفاعت که شما شیعیان عقیده دارید باعث تجرّی بر گناه نمیشود؟ چرا که مردم با دلگرم بودن به مسئله شفاعت براحتی گناه میکنند!! چطورشماعقیده به چیزی دارید که زمینه تجری برگناه را فراهم میکند ؟

                                         جواب

 قبل از بیان جواب خوبست به نکته ای اشاره کنیم

 نکته : کلمه شفاعت از ماده شفع به معنای ضمیمه شدن شی ای به شی ء دیگر است . به شفاعت ، شفاعت گفتند چون در روز قیامت آبروی شافع ( مانند ائمه معصومین علیهم السلام )  به بی آبروئی مشفوع له ( یعنی  گناهکاران )  ضمیمه میشود و موجب سعادتمند شدن آنان میگردد .

اصل جواب :

 شفاعت باعث تجرّی بر گناه نمیشود >>> اگر در آیات قرآن دقت کنید میبنید که :  هر جا بحث شفاعت مطرح شده است آن را موکول به خواست خداوند کرده است یعنی هر کسی که خداوند بخواهد مورد شفاعت واقع میشود ( نه همه گنهکاران )  .  فردی که عامدا گناه میکند نمیتواند شفاعت را راهی برای نجات خود به حساب آورد . از کجا معلوم که فردای قیامت خواست ِ خدا بر شفاعت او واقع شود ؟؟؟

اصولا اموراتی باعث تجری بر گناه میشود که انسان به آنها اطمینان کامل داشته باشد و مطمئن باشد که بعد از انجام گناه میتواند روی آن حساب کند نه شفاعتی که معلوم نیست نصیب چه کسانی میشود . بنا بر این شفاعت امری نیست که گنهکار بتواند با اطمینان کامل بر آن تکیه کند  وبخواهد گناه انجام دهد .

 خلاصه :   شفاعت امر حتمی در حق همه گنهکاران  نیست لهذا نمی تواند باعث تجری بر گناه شود .

 ظاهر امر اینستکه شما اهل تسنن تجری بر گناه را فقط به صورت بهانه ای برای قبول نکردن بحث شفاعت قرار داده اید چرا که اگر خوب دقت کنید مسئله توبه نیز امکان تجری بر گناه را در پی دارد . فرد گناهکار با خود میگوید : من گناه میکنم و بعد توبه میکنم چرا که خداوند وعده قبول توبه را به بندگانش داده است .

اگر واقعا شما به خاطر امکان تجری بر گناه مسئله  شفاعت را قبول ندارید پس چرا توبه را قبول دارید مگر در توبه امکان تجری بر گناه نیست ؟؟؟

 نکته : در سوره یوسف آیات 97 و 98 آمده است : برادران یوسف از پدر خواستند که برای آنها استغفار کند تا خداوند گناهان آنان را ببخشد . یعقوب پیغمبر نیز در جواب آنها گفت : برای شما از ناحیه رب طلب توبه میکنم .

این دو آیه تصریحا به ما نشان میدهد که مسئله شفاعت بندگان نزد خداوند در میان پیغمبران قبلی نیز بوده است . در آیه 98 ،  یعقوب  ِ پیغمبر با جواب مثبتی که به فرزندان میدهد اصل مسئله شفاعت را مورد تائیید قرار میدهد .

ماخذ : سلسله دروس تفسیر دکتر محمد علی انصاری ذیل تفسیر سوره یوسف


نماز خواندن با مهر نوعی بت پرستی

بسم الله الرحمن الرحیم

                                      اشکال

      چرا شما شیعیان در نماز از مهر استفاده میکنید ؟ آیا این نوعی عبادت ِ غیر خدا نیست ؟؟؟

                                    جواب

           با بررسی دو نکته به جواب خواهیم رسید

 نکته اول : تمام فقهای اهل تسنن و تشیع قائل به آنند که سجده بر خاک صحیح است و هیچ اشکالی ندارد فقط تنها تفاوتی وجود دارد اینستکه : علمای شیعه سجده بر غیر خاک را جائز نمیدانند .

 نکته دوم : روایات فراوانی وجود دارد که سجده بر خاک را بهترین سجده ها میداند که ما چند نمونه را از کتب اهل تسنن نقل میکنیم

 روایت اول : پیغمبر اکرم فرمودند : وجعلت لی الارض مسجدا و طهورا یعنی زمین برای من سجده گاه و پاک کننده قرار داده شده است ( صحیح بخاری کتاب التیمم ح 323 ، 1/ 209 )

 روایت دوم  :  ام سلمه ( همسر رسول خدا ) از آن حضرت نقل می کند که فرمودند : صورتت را بخاطر خدا بر خاک بگذار ( کنز العمال ، کتاب الصلاه ، السجود و ما یتعلق به ، ح19809 /465 )

 روایت سوم : ابن عباس از رسول معظم نقل میکند که فرمود : هر کس هنگام سجده بینی اش را همراه پیشانی بر زمین نچسباند نمازش صحیح نیست ( السنن الکبری ، کتاب الصلاه ، باب ما جاء فی السجود علی الانف 2/142 )

 خلاصه : هم فقهای اهل تسنن سجده بر روی خاک را جائز میدانند و هم روایاتی در کتب معتبره اهل تسنن یافت میشود که سجده بر خاک را بهترین سجده ها معرفی میکند . بنا بر این سجده بر خاک از دیدگاه خود اهل تسنن نه تنها مذمت ندارد بلکه رجحان نیز دارد .

 ملاحظه : عده ای که در صدد تفرقه افکنی و ایجاد بد بینی میان مذاهب اسلامی هستند میگویند : سجده بر خاک و مُهر نوعی پرستش مهر است . این عده افراد یا نفهمیده اند و یا نخواسته اند بفهمند که بین سجده کردن بر چیزی و سجده کردن برای آن چیز تفاوت است همچنان که نماز خواندن بسوی کعبه غیر از نماز خواندن برای کعبه است .

ماخذ : کتاب آشنائی با مکتب اهل بیت نوشته محمد توحیدی


دست بسته نماز خواندن

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال

 چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند ؟؟؟ آیا عدم  ِ خضوع در برابر خداوند  نوعی تکبر به حساب نمی آید ؟؟؟

جواب

 شما اهل تسنن جمعا 4 فرقه اید که سه فرقه از شما حنفی ، شافعی ، حنبلی  با دست بسته نماز خواندن { یا بقول شما با حالت تواضع نماز خواندن } را واجب نمیدانند بلکه مستحب میدانند و فرقه دیگر مالکی ها  دست بسته نماز خواندن را مکروه میدانند . بنا بر این ، نظر علمای خود اهل تسنن بر اینستکه با دست ِ باز نماز خواندن جائز است .

دلیل اهل تسنن بر دست بسته نماز خواندن  یکعده روایاتی استکه هم از جهت دلالت و هم از جهت سند دارای ضعف هستند . { برای اطلاع بیشتر از ضعف روایات به کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه نوشته آیت الله سبحانی مراجعه فرمائیید }

اما در مورد خضوع باید عرض کنیم : خضوع صفت برای جسم است که با انجام رکوع و سجود نیز تحقق میابد و دیگر نیازی نیست که با روایات ضعیفه مرتکب بدعت شویم و بگوئییم : با دست بسته نماز خواندن تواضع در برابر خداوند است !!! .

 آنچه که از دیدگاه الهی مهم است خشوع در نماز است که در آیات قرآن به آن اشاره شده مثلا در سوره مبارکه مومنون میفرماید : الذین هم فی صلاتهم خاشعون  یعنی مومنان کسانی هستند که در نماز خود خشوع دارند .

 خلاصه : اولا از دیدگاه فقهاء اهل تسنن با دست باز نماز خواندن اشکالی ندارد ثانیا استدلال اهل تسنن به روایاتی که در این باب وارده شده ضعیف است که نهایتا منجر به  بدعت در کیفیت نماز خواندن میشود ثالثا آنچه که از دیدگاه الهی مهم است خشوع  در نماز است نه خضوعی که شما اهل تسنن اینقدر بر آن تاکید دارید .

 ماخذ : کتاب آشنائی با مکتب اهل بیت علیهم السلام نوشته محمد توحیدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


تذکر 1 : در بحثهای فقهی از دست بسته نماز خواندن تعبیر به تکتف یا تکفیر میکنند .

 تذکر 2 : در اسلام عبادات توقیفی است یعنی کیفیت انجام عبادات همانستکه در روایات آمده و ما حق نداریم بدون دلیل ِ  محکم در عبادات تغییری انجام دهیم . بنا بر این ، اینکه ما به استناد روایات ضعیفه از خودمان تکتف را مستحب کنیم بدعت محسوب میشود .

تذکر 3 : خضوع صفت برای جسم است مانند سر خم کردن در برابر دیگران و خشوع صفت برای قلب است یعنی تواضع قلبی ( یا همان دل شکسته بودن ) که در سوره مجادله امده است : آیا وقت آن فرا نرسیده است که مومنین قلب خود را برای خداوند خاشع گردانند ؟ 


اغراق در مقام امام حسین ع

بسم الله الرحمن الرحیم

                                                          اشکال

چرا شیعیان اینقدر مقام ِ امام سوم خود را بالا برده اند تا جائییکه زیارت عاشورای آن امام را برابر با هزار حج و عمره و هزار غزوه همراه پیغمبر دانسته اند . آیا این اغراق آمیز نیست ؟؟؟

جواب

مقام والای امام حسین علیه السلام بر هیچ یک از مسلمانان پوشیده نیست چرا که هم اهل تسنن و هم اهل تشیع روایات فراوانی را در وصف آن امام بزرگوار نقل کردند که نشان از مقام والای آن امام بزرگوار و همچنین نشان از مقام والای دوستداران آن امام بزرگوار دارد . ما به سه حدیث از احادیثی که در کتب معتبره اهل تسنن وجود دارد اشاره میکنم

1_ در حالیکه در نص صریح ، پیغمبر اکرم فرمودند : تمام بهشتیان جوان هستند ، آنحضرت امام حسین را سرور جوانان اهل بهشت معرفی میکنند .......  روایت : حسن و حسین علیهما السلام سرور جوانان اهل بهشتند . ( جامع ترمذی ، ابواب المناقب ، باب المناقب الحسن و الحسین )

2 ـ  دوستداران و محبین امام حسین محبوب ِ خداوند هستند ...... روایت : پیغمبر اکرم فرمودند : حسین از من است و من از حسین ....... خداوند دوست دارد هر کسی را که حسین را دوست بدارد ( ترمذی ، ابواب المناقب ، باب المناقب الحسن و الحسین )

3_ از همه بالاتر اینکه حضرت رسول دوستداران و پیروان ِ امام حسین را هم درجه خود در روز قیامت دانسته اند ..... روایت : هر کسی مرا دوست بدارد و حسن و حسین و پدر و مادرشان را دوست بدارد در روز قیامت در درجه من خواهد بود . ( ترمذی ابواب المناقب باب مناقب علی ابن ابیطالب )

خلاصه : مقام والای امام حسین را خود شما اهل تسنن در کتابهایتان نقل کردید پس ما را ملامت نکنید که چرا اینقدر مقام آن امام را بالا برده اید و اما در مورد ثواب زیارت عاشوراء هم باید بگوئییم : وقتی دوستداران امام حسین در مقام انبیاء در قیامت محشور میشوند پس هیچ اغراقی نیست که در روایات آمده زیارت خود ِِ آن امام بزرگوار ثواب ِ فراوانی بمانند آنچه که ذکر کردید را دارامیباشد .

ماخذ : کتاب علل و پیدایش مذاهب اربعه نوشته آیت الله رضا زاده

ملاحظه : حال نوبت ما هست که از اهل تسنن سوال کنیم که :

به چه حقی آیات الهی را همطراز با نظر خلیفه دوم دانسته اید و گفته اید : خداوند طبق نظر خلیفه دوم آیات قرآن را نازل کرده است ؟!!! ( صحیح مسلم ج 4 کتاب فضائل الصحابه باب 12 فضائل عمر )


به چه حقی نظر خلیفه دوم را بر نظر پیغمبر برتری داده اید در حالیکه خود ِ خلیفه دوم از نظر خود تعبیر به بدعت کرده است ؟؟؟ ( صحیح بخاری ج3 ص 100 کتاب صلاه التراویح باب من قام رمضان )


ای اهل تسنن !!! این موارد و نمونه های فراوان دیگری که در کتب شما در مورد خلفاء خصوصا خلیفه دوم وجود دارد آیا اینها اغراق آمیز نیست ؟؟؟


جمع بین الصلاتین

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال


اهل تسنن به ما اشکال کرده و میگویند : سنت پیغمبر این بود که نمازها را جدا جدا بخوانند پس چرا شما شیعیان نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشاء را با هم میخوانید آیا این کار ِ شما عدول از سنت نبوی نیست ؟؟؟

جواب


مقدمه : قبل از اینکه اصل جواب را مطرح کنیم باید به یک نکته اشارتی داشته باشیم . و آن نکته اینستکه همه مذاهب اسلامی ، جمع بین نماز ظهر و عصر روز عرفه در عرفات را جائز میدانند و همچنین تمام مذاهب اسلامی ( بغیر از حنفیها ) میگویند در مسافرت جمع بین دو نماز جائز است و همچنین برخی از مذاهب اهل تسنن در بعضی از موارد جمع بین دو نماز را جائز میدانند مانند هنگام ترس ، مرض ، نزول باران ، گل آلود بودن زمین . پایان مقدمه


از این فتاوا میتوان استفاده کرد که فی الجمله جمع ِ بین دو نماز جائز است . اما بحث در اینستکه آیا جمع بین دو نماز در همه اوقات جائز است یا فقط در شرائط خاصی مثل مسافرت و مرض و.... . ما در اینجا روایاتی را از کتب اهل تسنن میاوریم که شاهد است بر اینکه جمع بین دو نماز در همه اوقات جائز است نه در بعض از موارد .


روایت اول : در صحیح مسلم باب جمع بین دو نماز در حضر ( یعنی غیر مسافرت ) مینویسد : ابن عباس گفت : رسول خدا در مدینه نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشاء را با هم بجا می آورد بدون اینکه خوف و ترسی باشد و یا بارانی ، راوی پرسید : چرا چنین کرد ؟؟ پاسخ داد : برای اینکه امتش در مشقت نیافتند .

روایت دوم : در صحیح بخاری باب وقت نماز مغرب از ابن عباس نقل میکند که : پیامبر صلی الله علیه و آله هفت رکعت را با هم و هشت رکعت را با هم خواندند . ( از اطلاق این روایت استفاده میشود که جمع بین الصلاتین در هر حالی جائز است )

نتیجه : با توجه به روایاتی که اهل تسنن نقل کردند جمع بین دو نماز جائز است و این از باب در مشقت قرار نگرفتن مسلمانان است که خداوند متعال در قرآن کریم هم فرموده است : ما جعل علیکم فی الدین من حرج یعنی خداوند در دین برای شما مشقت و سختی قرار نداده است .

ملاحظه : با توجه به اینکه در کتابهای خود اهل تسنن روایاتی مبنی بر جواز جمع بین الصلاتین وارد شده است ، می توان گفت اشکال کردن اهل تسنن بر شیعیان در قضیه جمع بین الصلاتین بمانند کاسه داغ تر از آش بودن است !


سکوت حضرت علی ع ، رضایت از افعال خلفاء

بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

یکی از اشکالاتی که اهل تسنن به ما شیعیان دارند اینستکه : شجاعت و غیرت حضرت علی علیه السلام و اهانت به ناموس آن حضرت ؟؟؟ .... آیا سکوت امیر المومنین دال بر آن نیست که کار خلفاء در قضیه سوزاندن درب و کتک زدن حضرت زهراء ........ درست بوده ؟!!!

جواب


مقدمه : { در شجاعت حضرت همین بس که عالم سنّی مذهب یعنی ابن ابی الحدید سنی میگوید : حضرت علی علیه السلام بقدری شجاع بود که نام شجاعان دیگر تا روز قیامت را محو کرده است }


ما یقین داریم که حضرت شجاع بودند و قدرت بر آن را داشتند که از اتفاقاتی که ذکر کردید جلوگیری کنند اما حضرت مصلحت بالاتری را سنجیدند و سکوت اختیار کردند . و آن مصلحت نیست مگر حفظ دین محمدی صلوات الله و سلامه علیه .

ما برای اینکه ثابت کنیم سکوت حضرت در برابر اعمال ناشایست خلفاء بجا و به صلاح اسلام و مسلمین بوده ، به دو نمونه از مواردی که مثل سکوت حضرت بوده را ذکر میکنیم

۱_ رسول خدا صلی الله علیه وآله همراه تعدادی از اصحابشان در سال ششم هجری برای انجام مناسک حج در سرزمینی به نام حدیبیه با کفار مواجه شدند و آنان راه را بر پیغمبر بستند . با وجود انکه در میان عرب حضرت رسول به شجاعی شمشیر زن معروف بودند اما جنگ نکردند و آنرا به صلاح اسلام و مسلمین ندانستند بلکه صلح را ترجیح دادند که بعد ها به نام صلح حدیبیه معروف شد .

۲_ حضرت رسول در آخر عمر شریف وقتی در بستر بیماری بودند . فرمودند : کتابی بیاورید تا من مطلبی بنویسم که پس از من گمراه نشوید . در این جا بود که عمر ابن خطاب گفت : ان رسول الله یهجر یعنی رسول خدا هذیان میگوید ( نعوذ بالله ) . این نسبت ناروا به پیغمبر داده شد در حالیکه امیرالمومنین آن جا حضور داشتند و میتوانستند به دهن گوینده بزنند و خاموشش کنند و لکن این کار را به صلاح مسلمین ندیدند .

بنا بر این معلوم شد که اول باید صلاح کل جامعه مسلمین را در نظر گرفت و بعد از شجاعت و قدرت موجوده استفاده کرد . پایان مقدمه


اصل جواب :

قضایای سوزاندن درب خانه حضرت زهراء و کتک زدن آن بزرگوار چند روز بعد از فوت حضرت رسول بود و شرائط طوری بود که اصلا به صلاح اسلام و مسلمین نبود که حضرت علی علیه السلام واکنشی نشان دهند . ما به سه مورد از موارد حادّ آن زمان اشاره میکنیم

۱_ بعد از فوت حضرت رسول تمام منافقان داخلی منتظر آن بودند تا بعد از فوت حضرت رسول فرصتی گیر بیاوردند تا نقشه های شومشان را به اجرا در آوردند . اگر حضرت در قضایای سوزاندن درب و ...... دست به شمشیر میشدند به نفع منافقین و به ضرراسلام تمام میشد .

۲_ بعد از فوت حضرت رسول امپراطوری روم در صدد حمله به کشور های اسلامی بود . اگر حضرت در قضایای سوزاندن درب و ...... دست به شمشیر میشدند اختلافات داخلی بیشتر میشد لذا زمینه برای امپراطوری روم آنهم برای غارت اموال مسلمین و از بین بردن اسلام فراهم میشد .

۳_ بعد از حضرت رسول مدعیان دروغینی مثل مسیلمه کذاب بودند که ادعای نبوت میکردند . اگر حضرت در این قضایا دست به شمشیر میشدند به نفع افرادی مثل مسیلمه میشد و مسلمانان سست عقیده که تعدادشان هم کم نبود به او میپیوستند .و این خود زمینه برای از بین رفتن اسلام میشد .

نتیجه : با در نظر گرفتن اوضاع و شرائط آن زمان به این نتیجه میرسیم که در قضایای سوزانده شدن درب خانه حضرت زهراء سلام الله علیها و کتک خوردن آن حضرت ، سکوت امیر المومنین علیه السلام به مصلحت اسلام و مسلمین بوده و چاره ای جز این نبود .

ماخذ : کتاب مظلومیه الزهراء نوشته محمد توحیدی